دیروز همه چیز تمام شد. مهر جدایی خورد توی شناسنامهام. توی محضر کنار مادرم و دوست عزیزم عین همدیگر را در آغوش گرفتیم و گریه کردیم. عجیب بود. چه لحظاتی را گذراندم. حالا دیگر همه چیز تمام شده است. من ماندهام و بغض عجیبی که هر چند ساعت یکبار به دریایی از اشک تبدیل میشود. دوتا از دوستان دیگرم هم آمدند. قشنگترین اتفاق بودن آدمها کنارم بود. بردنم خانه خودشان. تا شب پیششان بودم و با آنها گریه کردم و کمی سوگواری کردم. میم هم مراقبم بود. پیام میداد، حرف میزد، میخنداندم و حامی بود. امروز صبح که بیدار شدم آهنگ نیما مسیحا و سارا نایینی را شنیدم و انگار برای من خوانده باشنش. دل سیر با آن گریه کردم. باز میم پیام داد و دلم قرص است به مراقبت او.
دلتنگ وی هستم. اما گریههایم برای نبودن او نیست. کارمان درست و منطقی بود. گریههایم برای خودم و راه سختی است که در پیش دارم. برای زندگی جدیدی است که باید تنهایی به پیش ببرم. عین عزیزم بعد از خوانده شده صیغه طلاق بغلم کرد و گفت تولدت مبارک.
الهی فصل جدید زندگیت پر باشه از خوشی و آرامش و حال خووووب
ممنونم از این دعای قشنگت:*
از پسش برمیای چونکه منطقی هستی، همونقدر که همه چیز برای منطقیها سخت تره از جهتی از جهتهای زیادی هم اسونتره
موفق باشی
ممنونم، امیدوارم همینطور باشه
برات بهترین ها رو آرزو میکنم
ممنونم نسیم عزیز
خداوند پشت و پناه شما باشه در مسیر جدید...
ایشالله مرسی عزیزم
عزیزم❤️
به قول سهراب
صبور باش و سرسخت☺️
امیدوارم بتونم. ممنونم
برات ارامش و صبر و موفقیت زیاد آرزو می کنم
بهترین ها در انتظارته مطمئن باش
ممنونم ویرگول عزیز
اول یه راه بزرگ هستی امیداورم تو این مسیر جدید بهترین ها برات اتفاق بیوفته اینقدری که به این روزها بخندی
امیدوارم، مرسی هاله جان
عزیزدلم بهترینها رو برات آرزوت میکنم. ❤️
ممنونم لیموی عزیزم